اگرچه در اصل مقبولیت «آزادی» شکی نیست و مورد قبول انسانها بوده و هست، اما با این حال شاهد هستیم که چه در عمل و چه در نظر، در برابر آن مقاومتهای زیادی صورت میگیرد. این مخالفتها نیز بر دو قسم است، مخالفتهای درست و مخالفتهای نادرست. گاهی افرادی میخواهند از آزادی سو استفاده کنند و آن را به افراط کشانند و از حالت معقول خارج سازند که در نتیجه ضرری به خود و جامعه میرسانند، پس با آنها مخالفت میشود. اما گاهی افراد حتی با آزادیهای سازنده و درست نیز مخالفت میکنند.
سووال اینست که چرا با آزادی سازنده مخالفت میشود؟ چرا در حالی که اصل آزادی مقبول همه است، باز باید با آن مخالفت شود؟ به طور کلی میتوان دلیل این مقاومتها را به موارد زیر تقسیم کرد:
1- اختلاف در توصیف آزادی و تعریف محدودههای آن:
آزادی نیز مانند سایر امور میتواند حد افراط وتفریط داشته و از حد اعتدال و عقلانیت خارج گردد. برخی در بیان دلایل مخالفت خود و یا در توجیه محدودیتهایی که برای آزادی افراد ایجاد کردهاند، حالتی افراطی آن را در نظر گرفته و با رد آن، کلیه آزادیهای معقول و قابل پذیرش را نیز رد میکنند. در چنین شرایطی فرد به جای آنکه به محدودههای قابل پذیرش آزادی بپردازد و در برابر خروج سایرین از این محدودهها مقاومت نشان دهد، حد افراطی آزادی را در نظر گرفته و در برابر آزادی به طور کلی مقاومت میکند.
2- آزادی سد راه قدرت طلبان و سود جویان:
گاهی اوقات آزادی با منافع فردی یا گروهی در تضاد است، لذا به مخالفت با آن میپردازند. در این حالت آزادی از دو راه میتواند با منافع آن فرد/گروه در تضاد باشد:
اول، آزادی در درون خود گرایش به عدالت دارد. و عدالت، منافع افراد سود جو را به خطر میاندازد. در واقع میتوان گفت که آنان در مخالفت با عدالت به مخالفت با آزادی میپردازند. آزادی همچون اهرمی است که جامعه را به عدالت میرساند. اگر افراد آزادانه انتخاب کنند و انتخاب شوند، آنگاه کسی نمیتواند خود را بر سایرین تحمیل کند. و آنان را به پذیرش خود وادارد. و این با منافع شخصی افراد سود جو و منعفت طلب در تضاد است. لذا جنبه های افراطی آزادی را بزرگ کرده و به اسم آنان در برابر تمام آزادیهای مشروع نیز مقاومت میکنند.
دوم، آزادی برای کسانی که قدرت و منفعت خود را بر اساس باور و اعتقادی از انسانها بنیان نهادهاند مشکل آفرین میتواند باشد، چه آن اعتقادات درست باشد یا نباشد. چراکه در یک فضای آزاد، باورهای افراد شاید تحت تاثیر قرار گرفته و دچار خدشه شود، لذا قدرت و منفعت فرد به خطر میافتد. در چنین شرایطی هرچقدر اعتقاداتی که منجر به قدرت فرد شده است، اعتقادات سست و غیر معقولی باشد، و یا هرچقدر که فرد قدرت شخصی خود را بر منعفت جمعی افراد ترجیح دهد لذا به جای آنکه به پاسخگویی به شبهات روی آورد ترجیح دهد از اساس شبهای در میان نباشد، مقاومت و مخالفت با آزادی نیز بیشتر خواهد شد.
3- آزادی میتوانند برای مومنین نگران کننده باشد.
برخی افراد پایبند نظام اخلاقی و سلوکی خاصی هستند. معمولا این نظامها افعال مجاز و غیر مجازی را برای سالکان و مومنین خود ترویج میدهند که رهرو را به مقصد خود برسانند. مانند افعال حرام و حلال در دین اسلام. از آنجا که آزادی به معنی آن است که افراد حق دارند هرگونه که میخواهند بیاندیشند و رفتار کنند حتی اگر آن رفتار و اندیشه ناحق و نادرست باشد، و فعل و اندیشه نادرست در نظام اخلاقی نهی شده است و باید از آن اجتناب کرد، در نتیجه آنان با آزادی به مخالفت بر میخیزند چراکه نتیجه آزادی را گرایش به فکری ناحق و یا فعلی نادرست میپندارند که طبق نظام باوری آنان، باید از آن دوری و اجتناب شود.
برچسبها: آزادی
پاسخی بگذارید